يه روز يه سيب از روي درخت افتاد روي سر يه مرد ، و آن مرد جاذبه زمين را كشف كرد.
يه روز يه سيب از روي يه درخت افتاد روي سر يه مرد ، و آن مرد فكر كرد كه چقدر بد شانس است و آن جا را براي هميشه ترك كرد.
يه روز يه سيب از روي يه درخت افتاد روي سر يه مرد ، و آن مرد سيب را نقاشي كرد.
يه روز يه سيب از روي يه درخت افتاد روي سر يه مرد ، و آن مرد مرد.
يه روز يه سيب از روي يه درخت افتاد روي سر يه مرد ، و آن مرد سيب را با لذت خورد.
يه روز يه سيب از روي يه درخت افتاد روي سر يه مرد ، و آن مرد توشه اي از علم سيب بر ذهن گذاشت و عصاره اي شفابخش ساخت براي اثبات توانگري خويش در آن چه مردم معجزه طب مي ناميدند.
يه روز يه سيب از روي يه درخت افتاد روي سر يه مرد ، و آن مرد
گفت: اين سيب توطئه خصمانه دشمنان من است و رفت تا انتقام بگيرد.
يه روز يه سيب از روي يه درخت افتاد روي سر يه مرد ، و آن مرد
با تنها رمقي كه از فرط گرسنگي در دستانش جاري بود ، سيب را در جيب نهاد براي روز مبادا!
يه روز يه سيب از روي يه درخت افتاد روي سر يه مرد ، و آن مرد
سفري كرد به دل ذرات نهان سيب تا فلسفه جهان را در آگاهي از پيوند ذرات آن بيابد.
يه روز يه سيب از روي يه درخت افتاد روي سر يه مرد ، و آن مرد رفت تا سخاوت درخت را با دوستانش تقسيم كند.
يه روز يه سيب از روي يه درخت افتاد روي سر يه مرد ، و آن مرد گفت: من هم مثل تو از ريشه و خانواده ام وامانده ام و آن يگانه سيب، همدم يك عصر گاه آن مرد تنها شد.
يه روز يه سيب از روي يه درخت افتاد روي سر يه مرد ، و آن مرد سيب را خاك كرد تا نگاه بد بينانه ديگران طراوت سيب را پژمرده نكند.
يه روز يه سيب از روي يه درخت افتاد روي سر يه مرد ، و او انديشيد كه چه دنياي كينه توزي كه حتي درخت را به جنگ با آدمي بر مي انگيزد و آن درخت را قطع كرد.
يه روز يه سيب از روي يه درخت افتاد روي سر يه مرد ، و آن مرد شعري درباره يك سيب نوشت:
زندگي يك سيب است، گاز بايد زد با پوست ...
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment