Tuesday, November 27, 2007

بهت زده شدم

بهت زده شدم. دقیقا این اصطلاح مناسبیه برای حالتی که چند دقیقه پیش دچارش شدم
رفتم به عنوان آخرین کار شبگردی امشب وبلاگ منصور رو بخونم ، یک لحظه کنارش لینک فتوبلاگ مازیار رو دیدم
یادم اومد خیلی وقته سر نزدم رفتم و ... جا خوردم
عکس یک پسر دو ساله رو دیدم. اولش با خودم گفتم مازیار نباید دو ساله باشه. مگه متولد کی اه؟
بعدش دیدم ای دل غافل
نزدیک 5/1 ساله که مازیار رو ندیدم و البته رامین و سولماز رو هم
توی ذهنم مازیار همون پسر کوچولویی بود که توی گهواره دوشی اش دیدم، توی اون مجتمع شهرک غرب و رستوران طبقه آخرش
بچه ها بهت زده مون می کنن
با بزرگ شدنشون و ما فکر می کنیم اگه هیکلمون فرقی نمی کنه! لابد زمان برای ما متوقف شده
متاسفانه فکر غلطیه

1 comment:

Unknown said...

شاید علت این باشه که به حدی در بعضی کارها که ارتباط منطقیشون را بازمان از دست دادند، غرق شدی که ناخودآگاه همه چیز را همینطوری فرض می کنی !!! مازیار بزرگ میشه و تو بزرگتر!!!